رفیقی از رفقای جان می گفت “زندگی یعنی آدمی به دنیا می آید؛ چند نفر آدم درست و حسابی را می بیند و آنان را درک می کند و در پایان می رود؛ همین!”
اما من از آغازین روزهایی که فکر مقدماتی و اقدام ابتدایی برای انتشار مجله ای در سازمان حسابرسی، شکل گرفت تا زمان تولد (مجله) حسابرس و طی دوره همکاری با آن، گویا بارها و بارها زندگی کرده ام، چرا که با ده ها و بلکه بیش از این تعداد، انسانهایی آشنا شدم، و حضورشان را مستقیم و غیرمستقیم درک کردم، که هریک معنا و ارزش یک زندگی را داشته اند.
برای مشاهده متن کامل این مقاله روی پیوند زیر کلیک نمایید.