شماره 65، خردادو تیر92، دکتر یدالله مکرمی
-
دکتر یدالله مکرمی
۱۳۹۲/۰۴/۳۱
بسیاری از حسابرسان در دهه 1990 میلادی رویکردهای حسابرسی «باریکبین» مبتنیبر اقلام صورتهای مالی را به سود رویکردهای حسابرسی «گستردهنگر» که با نام «حسابرسی مبتنیبر ریسک» یا «حسابرسی ریسک کسبوکار» شناخته میشود، کنار گذاشتند.
بسیاری از حسابرسان در دهه 1990 میلادی رویکردهای حسابرسی «باریکبین» مبتنیبر اقلام صورتهای مالی را به سود رویکردهای حسابرسی «گستردهنگر» که با نام «حسابرسی مبتنیبر ریسک» یا «حسابرسی ریسک کسبوکار» شناخته میشود، کنار گذاشتند.
در چارچوب این روششناختی جدیدتر، حسابرسان دیدگاهی «کلنگر» برای مشخص ساختن ریسک تحریف عمده بهکار میگیرند؛ شامل بررسی راهبردها و فرایندهای کسبوکار، عوامل داخلی و بیرونی، و رویههای ارزیابی عملکرد. پس از آن، حسابرس بیشترین توجه حسابرسی را به عرصههای با ریسک بالاتر اختصاص میدهد. پشتیبانان حسابرسی مبتنیبر ریسک بر این باورند که این رویکرد موثرتر است و حسابرسان درک بیشتری نسبت به شرکت، محیط آن و فرایندهای کسبوکار بهدست آورده و رویههای حسابرسی، بیشتر بهسمت عرصههایی که مستعد تحریف عمده است نشانه گرفته میشود. پژوهشهای انجامشده نیز تا حدود زیادی نشاندهنده اثربخشی این رویکرد است.
فدراسیون بینالمللی حسابداران (IFAC) در ویرایش سوم نشریه «رهنمودی بر استفاده از استانداردهای بینالمللی حسابرسی (ISAs) در حسابرسی واحدهای تجاری کوچکومتوسط» منافع زیر را برای حسابرسی مبتنی بر ریسک برشمرده است:
1- انعطافپذیری در زمان انجام حسابرسی؛ از آنجا که رویههای ارزیابی ریسک دربرگیرنده آزمون جزییات، معاملات و ماندهها نیست میتوان آن را پیش از پایان دوره انجام داد که به توازن و تقسیم یکنواخت حجم کار گروه حسابرسی کمک میکند.
2- تمرکز فعالیت گروه حسابرسی بر عرصههای اصلی؛ با درک این مطلب که ریسک تحریف عمده در چه نقاطی از صورتهای مالی ممکن است اتفاق بیفتد، کار حسابرسان در عرصههای کمریسک کاهش مییابد.
3- تمرکز رویههای حسابرسی بر ریسکهای خاص؛ رویههای حسابرسی بیشتری برای پاسخگویی به ریسکهای ارزیابیشده طراحی میشود و در نتیجه آزمونِ جزییاتی که به ریسکهای عمومی پاسخ میدهد ممکن است به شدت کاهش یابد.
4- درک کنترل داخلی؛ الزام به درک کنترل داخلی به حسابرس امکان میدهد درباره آزمون اثربخشی عملیاتی کنترل داخلی تصمیم آگاهانه بگیرد که بیشتر اوقات منجربه کار بسیار کمتری از انجام آزمونهای گسترده درباره جزئیات میشود.
5- انتقال بموقع موضوعهای مورد علاقه به مدیریت؛ انتقال نقاط ضعف کنترل داخلی به مدیریت در زمانهای مناسب و بموقع، این امکان را فراهم میکند تا مدیریت اقدام مناسب را انجام دهد که هم به نفع شرکت است و هم در صرفهجویی وقت به موسسه حسابرسی کمک میکند.
گرچه تجربه جهانی بر استفاده از رویکرد حسابرسی مبتنی بر ریسک و تاثیر آن بر کیفیت حسابرسی تأکید دارد، اما حرفه حسابرسی در ایران در بهکارگیری این رویکرد چندان موفق نبوده است.
چنین بهنظر میرسد که کوششهای اخیر برخی از موسسههای حسابرسی در بهکارگیری رویکرد حسابرسی مبتنی بر ریسک، نویدی خواهد بود برای پیشرفت و ارتقای حرفه حسابرسی ایران.